چشمهايت ...
چشمهايت مرا جادو ميكند، اي همه آرامش من من عاشق نگاههايت هستم وقتي كه صورت مرا در ميان دستهاي كوچكت ميگيري و چشم به چشمهاي من ميدوزي عزيزترينم تو كه هستي من ديگر خودم را فراموش مي كنم ديگر مني نيست همه و همه تو ميشوند دنياي من باوجود گرم تو و خندههاي تو هر روززيباتر ميشود اي همه هستي من براي عاشق شدن كه بهانههاي ريز و درشت لازم نيست براي عاشق شدن كافيست تو نگاه كني و من لبخند بزنم ...
نویسنده :
ماماني و بابايي
12:30