يه شب به ياد موندي
الين عزيزم20روزه بود كه همكاراي بابايي اومدن خونمون واسه ديدن دختر گلمون و زحمت کشیدن یه پلاک طلا یه لباس خوشگل به همراه یه گلدون خیلی زیبا واسه الین جون آوردن که دست همشون درد نکنه"آقاي مرشديان به همراه خانومشون و دختر گلشون بهارجون، آقاي موسوي به همراه خانوم مهربونشون، آقاي داوطلب به همراه خانومشون و دختر گلشون زينب جون و خانوم مرادي به همراه پسر عزيزشون آقا كاميار" اون شب الين جون مثل هميشه خانوم بود و اصلا اذيت نكرد و خيلي بهمون خوش گذشت. منم خيلي خوشحالم چون با خانوماي دوستاي بابايي آشنا شدم همشون خيلي خوب و مهربون بودن. بهارجون و زينب جون هم با هم دوست شدن و خلاصه اون شب به همه خوش گذشت.
اميدوارم اين دوستيها هميشه پايدار بمونه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی