دختر نازم رفت مهد کودک
روز یکشنبه 5 مهرماه من از اداره مرخصی گرفتم تا با الین نازم صبح اول وقت بریم مهدکودک، اما متأسفانه چون شب قبل حدود ساعت 4 صبح با گریه از خواب بیدار شدی و کلی بالا آوردی، بیدارت نکردم تا بیشتر استراحت کنی بعدش ساعت 9 صبح با کلی ناز و بوسه بیدارت کردم و با هم رفتیم مهد اونجا رفتی توی کلاس مهنازجون (روی درب اتاق مهنازجون نوشته: مهنازجون خوش اخلاق) اونم با روی باز بهت خوش آمد گفت و شما رو برد پیش بچهها شما نشستی و شروع کردی به خونه سازی بعدشم با مهنازجون و چندتا از بچهها رفتی توی حیاط واسه بازی. منم رفتم بقیه کارای اداری ثبت نامت رو انجام دادم. یه ساعت بعد با خانوم مربیت اومدی پیشم، گفت الینجون خسته شده برین خونه و فردا بیاد پیشمون . بعد از اونجا رفتیم لباس فرمت رو سفارش دادیم و بعدشم گفتی بریم خونه حاج خانوم میخوام فرشته کوچولو (کاردستی خوش آمدگویی مهد) رو بهشون نشون بدم. ملیکا و مبینا هم که مامانشون رفته بود مدرسه اونجا بودن شما هم کلی خوشحال شدی و شروع کردی باهاشون بازی کردن.
اینم عکسای روز اول که آماده شده بودی بریم مهد
خدایا یه خواهش...
لطفا مثل همیشه مراقب دخترم باش ...