واكسن دو ماهگي
براي زدن واكسن دوماهگي الين جون من و ماماني رفتيم مركز بهداشت نزديك خونه مامان اينا من كه طاقت نداشتم واكسن زدن دختر عزیزم رو ببينم رفتم بيرون ازاتاق و مامان پيش الين بود بعد از واكسن رفتم و بغلش كردم و شروع كردم به گريه كردن براي اولين بار بود كه اشكهاي دخترمو ديدم كه از اون چشماي نازش مياومد. حالا ميفهمم مادر بودن يعني چي...
حاضري به خاطر اينكه جگر گوشهات اشك توي چشماش نباشه تمام دنياتو بدي .
دختر عزيزم.
دعا مي كنم هيچگاه چشماي زيباي تو را در انحصار قطرههاي اشك نبينم .
دعا ميكنم كه فقط غنچههاي لبخند را روي لبانت ببينم.
دخترم
تو همان شقايق معروف سهرابي....
تا تو هستي
زندگي بايد كرد.....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی